من امروز سوار تاکسی شدم دیدم راننده تاکسی خیلی تو خودش بود و خلاصه بعد از چند دقیقه سفره دلش رو باز کرد و گفت که حق ما این نیست که کسی را که انتخاب می کنیم بعد به ما توهین کند و این چیز ها من تصمیم گرفتم که درد دل این راننده تاکسی را در وبلاگ بگویم.
این راننده تاکسی که محمد نام داشت گفت: ما لبوفروشان همان ساندیس خور ها هستیم، گاهی هم برای خرج زن و فرزند رانندگی تاکسی می کنیم، خانه که می رسیم کتاب هم می خوانیم آخر دانشگاه رفته هستیم اما کار گیرمان نمی آید.
ما لبوفروشان فرزندان رجایی دست فروش هستیم مواظب باشید شما که
خارج رفتیه هستید و دانشگاه بزرگ دنیا را دیده اید ما هم ین جا در وطن خود درس خوانده ایم وبا ماشین مسافرکشی می کنیم و گاهی هم لبوفروشی می کینم تا خرج دانشگاه خود را دربیاوریم و شاید رئیس جمهور هم نشدیم هر چند خارج نرفته ایم.
ما لبو فروش ها 13 آبان، 9 دی، 22 بهمن را خیلی دوست داریم و محکم هم شعار "مرگ برآمریکا" می دهیم از انرٍی هسته ای هم همایت می کنیم و درباره مذامره ژنو هم نظر می دهی.
خلاصه آقایان بیدار باشند و بدانند ما لبوی بی مزه هم می فروشیم ولی دنبال خیانت خوش مزه نمی رویم.

این راننده تاکسی که محمد نام داشت گفت: ما لبوفروشان همان ساندیس خور ها هستیم، گاهی هم برای خرج زن و فرزند رانندگی تاکسی می کنیم، خانه که می رسیم کتاب هم می خوانیم آخر دانشگاه رفته هستیم اما کار گیرمان نمی آید.
ما لبوفروشان فرزندان رجایی دست فروش هستیم مواظب باشید شما که

ما لبو فروش ها 13 آبان، 9 دی، 22 بهمن را خیلی دوست داریم و محکم هم شعار "مرگ برآمریکا" می دهیم از انرٍی هسته ای هم همایت می کنیم و درباره مذامره ژنو هم نظر می دهی.
خلاصه آقایان بیدار باشند و بدانند ما لبوی بی مزه هم می فروشیم ولی دنبال خیانت خوش مزه نمی رویم.

- ۱ نظر
- ۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۲۹